goohardasht.com/siavash kianfar
در این بانگ بی تعطیل زاغانی که فقط شعار میدهند و دروغ بلدند یکی دیگر از سرمایه های روایی ما جایی دیگر با تلاش ملتی دیگر چشم همگان را خیره کرده و ما هنوز در خم یک کوچه ایم
روی سخن من با خودم وکسانی است که فقط از ایران کوروش را میشناسند(با تمام احترامی که به کوروش دارم)و نشستن در خانه فحش دادن ونوستالژی گرفتن را خوب میدانیم
دوصد گفته چون نیم کردار نیست
موضوع چیه ؟چی شده؟ ادامه مطلب رابخوانید تا قصه دستتان بیاید
منبع : انتخاب
پری
پری قرنهاست که در ذهن و اندیشه ایرانیان زنده مانده است. از اوستا تا قصّه های عامیانه مادربزرگها، نام پری بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانهای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرنها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ گاه مظهر هر گونه پلیدی و بدخواهی است و گاه همچون فرشته، به گفته حافظاز هر عیب بری است گاه همراه جادوان (= جادوگران) است و گاه با جن یکسان.
نام پری در اوستا به صورت Pairika و در زبان پهلوی ذکر شده است.
در جایی از بندهش نیز به همین مفهوم به کار رفته و در جای دیگری از آن از جمله موجودات اهریمنی است که نامش در کنار نام جادو آمده است.
از اوستا تا قصّه های عامیانه مادربزرگها، نام پری بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانهای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرنها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛
در شاهنامه از پری در کنار دیو و نیز در کنار مرغ و جانوران درنده جزو فرمان بران و سپاهیان برخی از شاهان پیشدادی یاد شده است.
برخی از اسطوره شناسان ایرانی معتقدند که در روزگاران کهن، پیش از دین زرتشت، پری در اصل ایزد بانوی باروری و زایش بود که تولد فرزندان، برکت و فراوانی نعمت، جاری شدن آبها و رویش گیاهان به نیروی او بستگی داشت.
پری به مردان عشق میورزید و آتش عشق را در نهاد انسانها بر میافروخت و در این کار مانند زنی جوان، بسیار زیبا و فریبنده تصور میشد. ظاهراً پری پیش از ظهور دین زرتشت ستایش میشد اما با زرتشت و در پی آن دگرگونیهای اجتماعی، در اعتقادات زرتشتیان به دوگروه ایزدی و اهریمنی درآمد.
امروزه همچنان برخی از زرتشتیان برای گرفتن حاجت به دخترشاه پریانمتوسل میشوند و سفرهای را به نام او همراه با آیینی خاصّ میگسترند.
نشانهایی از تصورات دیرین ایرانیان درباره ارتباط پری با کامکاری و باروری، با چهرهای ستودنی در ادب فارسی دوره اسلامی و فرهنگ عامه ایران باقی مانده است.
چنان که شاعران معشوق خود را به پری مانند کردهاند. پری در کنار حوریو واژگانی مانند ماه گلو سرو، که زیبایی و خوشاندامی را وصف میکند، در شعر غنایی فارسی بسیار به کار رفته است؛ و ترکیباتی نظیر پری پیکر، پری چهره، پری دیدار، پریرخسار، پری روی، پریزاد و پریزاده، همه زیبایی و دلربایی را وصف میکند.
در داستانهای فارسی دختر شاه پریان آنچنان زیبا است که ازدواج با او بهصورت آرزو در آمده است و در قصّه های عامیانه بارها از عشقورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان، خاصّه دختر شاه پریان، یاد شده است؛ همچنانکه اسکندر، مطابق اسکندرنامه ی نسخه ی نفیسی، با پادشاه پریان به نام آراقیت و سپاهیانش با پریان دیگر، و حمزه در قصّه حمزه با اسمای پری ازدواج میکنند. بدین ترتیب، پری در قصّههای فارسی، بیش و کم، عیش و طرب و کامورزی و عشقبازی را تداعی میکند و از آن است که در" اسکندرنامه ی کبیر" نامهای سه دختر شاه پریان، ملک طیفور، عبارت است از: فرح افزا، روح افزا و عیش افزا.
گاه پریان خود عاشق قهرمانان داستان میشوند و اگر قهرمانان به وصال با آنها تن در ندهند، پریان آنان را میآزارند و یا گرفتار جادو میکنند.
در هزار و یک شب پری جنیه نامیده شده است و در حکایت نورالدین و شمس الدین و حکایت "ملک شهرمان و قمرزمان" پریان باعث میشوند که دختر و پسری به یکدیگر عشق بورزند و با هم ازدواج کنند؛ چنانکه بیژن در شاهنامه نیز در دفاع خود نزد افراسیاب، پری را باعث عشق خود و منیژه معرّفی میکند. این همه، ظاهراً، بازتابی از اعتقادات ایرانیان باستان درباره پری به عنوان الهه عشق و زایش است.
برخی از عوام ایران جایگاه پریان را که عبارت است از چشمه سارها، چاهها، پاکنهها و پلکان آب انبارها، اصطلاحاً فاضل مینامند. شایان توجّه است که در بیشتر مکانهای فاضل رطوبت هست؛ چنانکه گویی پری به گونهای با آب و رطوبت پیوند دارد. در اعتقادات ایرانیان باستان نیز جاری شدن آبها و رویش گیاهان به گونهای با پری در ارتباط بوده است.
در داستانهای فارسی نیز جایگاه پریان یا در چاه است، یا در دریاست، و یا در نهر و چشمه به سر میبرند و به آبتنی و شستوشوی مشغولند.و از جمله زنی آبی که بسیار زیباست و قهرمان داستان دلباخته اوست و با هم ازدواج میکنند.
شاید این زن آبی همان پری دریایی باشد که ظاهراً اصل و نسب ایرانی ندارد و از اساطیر یونان و روم به فرهنگ ایرانی وارد شده است. به هر حال، در داستانهای فارسی همیشه هم جایگاه پریان در آب نیست. گاه نیز در زیرزمین پنهان اند که البته در آنجا نیز رطوبت هست. در برخی از داستانها هم جای آنها در کوه قاف یا نزدیک به آن ذکر شده است.
مطابق با آنچه در زبان و ادب فارسی آمده است، پریان از دیدگان انسانها پنهاناند، به سرعت در حرکتاند، بال و پر دارند، در هوا پرواز میکنند و پیش از آنکه به زمین فرود آیند، دود و ابر در آسمان پدیدار میگردد. چهره آنها مانند آدمی است اما اندامشان در دارابنامه ی طرسوسی به مرغ و پاهایشان در اسکندرنامه به چهارپایان شبیه است. برخی از پریان با آدمیان همزادند و چهره آنان همانند چهره انسان همزادشان است.
پریان جلد دارند و گاه برای آبتنی از جلد خود بیرون میآیند و اگر کسی جلد آنها را برباید، نمیتوانند بگریزند. گاه نیز آنها در میوه هایی نظیر نارنج و انار پنهانند؛ و، به احتمال بسیار، در قصّه مشهور نارنج و ترنج(بن مایه 408) دختر نارنج و ترنج پری است. پریان چون جادوی میدانند، به شکلهای اسب، گاو، اژدها، شیر و چهارپایان دیگر در میآیند. گاه نیز بهصورت مار، به ویژه مار سفید و مارمولکاند. در بسیاری از موارد هم به شکل پرندگان، خاصّه، کبوتر/ کفتر، ظاهر میشوند. در بسیاری از موارد نیز، به ویژه هنگامی که بخواهند قهرمانی را بفریبند و یا او را گرفتار بند عشق خود کنند، به شکل گورخری زیبا در میآیند و قهرمان را به دنبال خود میکشانند. (گفتنی است که در این گونه موارد، در قصّههای متاخّرتر آهوبه جای گورخرذکر شده است.) در شاهنامه بهرام چوبین را نیز گوری زیبا به دنبال خود میکشاند تا به کاخ زنی راه مییابد و میهمان او میگردد و هنگامی که از وی جدا میشود، منشی دیگر مییابد. اگر چه در شاهنامه زن یاد شده، به صراحت پری معرّفی نشده است؛ اما اسلوب داستان، مانند داستانهای عشق پریان است و تو گویی بهرام پس از ملاقات با زن اسرارآمیز، پری زدهشده است؛ چنانکه در یکی از نسخههای کهن ترجمه تاریخ طبری، زن یاد شده، به صراحت پری دانسته شده که عاشق بهرام است و در مقابله بهرام و سپاهیانش با دشمنانشان، او با یارانش پیش سپاه بهرام میایستند و دشمنان بهرام هزیمت میکنند. پایان سحرآمیز زندگی بهرام گور، پادشاه ساسانی، در هفت پیکر نیز قابل تامّل است که او گوری را دنبال میکند و از پی آن به غاری میرود و از دیدگان مردم پنهان می شود. شاید آن گور نیز در داستان بهرام، همان پری باشد.
در داستانهای عامیانه فارسی پریان مذکّر نیز حضور دارند. پریان از اسرار همه چیز آگاهند و در جادوی چیره دست اند. با این حال، مطالب سمک عیار نشان میدهد که پریان همان جادوان (= جادوگران) نیستند چنانکه در اوستا نیز این دو از هم تفکیک شدهاند.
در قصّه های فارسی، پریان گاه با دیوها دوستاند و دیوها آنها را یاری میرسانند؛ و گاه نیز با هم دشمن و در ستیزند. در بسیاری از قصّه ها نیز دیوی عاشق پری است و او را به تمنّای وصال خود اسیر کرده است؛ اما پری از پیوستن با دیو سخت امتناع دارد.
در داستانهای فارسی با دو گروه از پریان روبه روییم: گروهی که کافر و بدکردارند و آدمیان را میآزارند، زهر در چشمه ها میکنند، انسانها را میربایند و سر دلباختگان و خواستگاران خود را میبرند، که ظاهراً در اینگونه داستانها صبغهای از اعتقادات کهن زردشتی درباره پری نمودار است؛ و گروهی دیگر از پریان، که خداپرست و نیکرفتارند و با جادوی خود به قهرمانان داستان یاری میرسانند، یا آنان را راهنمایی میکنند که با برگ درختی سحرآمیز چگونه دردها را درمان، بویژه چشمان نابینا را بینا کنند، در این گونه موارد ظاهراً صبغه قداست والهی پری پیش از ظهور زرتشت، حفظ شده است.
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، جوانی به درختی تکیه داده بود و مثل ابر بهاری گریه می کرد. گاهی که از گریه کردن خسته می شد، به نقطه ای خیره می ماند، بعد آهی می کشید و شروع به اشک ریختن می کرد.
همان جور که جوان مشغول آه کشیدن و اشک ریختن بود، ناگهان آسمان ابری شد و صدای رعد و برق شدیدی از ابرها برخاست و روی زمین گرد و خاک شد. جوان به خیال این که می خواهد طوفان بشود، برخاست برود پی کارش که ناگهان دختری را در مقابل خود دید.
دختر گفت: ای جوان، بدان و آگاه باش که من دختر شاه پریان هستم که به شکل انسان درآمده و آمده ام که از این به بعد تا آخر عمر در خدمت تو باشم. حالا بگو چه آرزویی داری؟
جوان در حالی که نمی دانست خواب است یا بیدار، گفت: یعنی تو واقعاً دختر شاه پریان هستی و آمده ای که آرزوهای مرا برآورده کنی؟
دختر گفت: بله... مگر خود تو همین را نمی خواستی؟
پری که به عمرش چنین جوان خانواده دوستی ندیده بود، گفت: چیز دیگری نمی خواهی؟
پسر گفت: معلوم است که چه می خواهم، یعنی انتظار داری من و همسر آینده ام با اتوبوس به ویلا برویم؟ این که نمی شود. ما باید یک اتومبیل آخرین مدل هم داشته باشیم تا آن وقت من بتوانم همسر آینده ام را خوشبخت کنم.
پری که قند توی دلش آب می شد، پرسید: اگر من همه این چیزها را برای تو فراهم کنم، آن وقت تو چکار می کنی؟
پسر گفت: معلوم است دیگر، ازدواج می کنم.
پری در حالی که سرخ شده بود، گفت: نه، منظورم این است که با کی ازدواج می کنی؟
پسر گفت: خب معلوم است، با دختر خاله ام صغرییا جی اف ام یایه دخترپولدارخوشگل که اگه خیانت هم بهش کنم کاری بهم نداشته باشه
قصه که به اینجا رسید، دختر شاه پریان لنگه کفشش را درآورد و افتاد به جان پسر. ما از این داستان نتیجه می گیریم که پسر هم پسر های قدیم
دوستان عزیزبت حترام باید بگم اینجا بلاگه نه محل مخ زدن یا لاس زدن,کادو دادن یا...هر هدفی دیگر حتی با انگیزه پاک, لطفا اگر نظری دارید حتی مخالف بصورت متنی بنویسید
درود بر دوستان خوبی که نظر دادند
رضای عزیز در رابطه با ادبیات روایی باید بگویم که مهم ترین مشخصه ادبیات روایی این است که در گوشه گوشه این سرزمین توسط مادربزرگها برای فرزندان نقل میشود(زیرا ساختارش این گونه است) اما هم زنده است وهم جزء سرمایه های مردم ما
ودیگر سخن اینکه حتما باید مثل نظامی که توسط دولت آذربایجان در یونسکو (و یا مولوی در ترکیه)به نام سرمایه این کشور به ثبت رسیده باشد تاواکنش نشان دهیم هرچند در آن موارد نیز دودی از هیچ کس خصوصا دولت مردانمان بر نخاست
ملتها ممکن است اسطوره های شخصیتی یا داستانی مشابهی داشته باشند (سیاووشان ایران وامام حسین شیعیان که دومی به نظر می اید از اولی به شدت کپی شده باشد)لیکن هیچ انسان آگاه وطن پرستی این را نمی پذیرد که با ندانم کاری و کم کاری ما سرمایه روایی یک کشور با رنگ وبویی دیگر در جایی دیگر پرورش دهنده کودکان باشد وحتی سود آوری اقتصادی داشته باشد (به هایوود بنگرید وداستان هایی از اسکاندیناوی گرفته و قهرمان چکش به دست تا... برای امریکا سود آوری دارد وبه سینما و خانه اش وهنرمندان وطنی که در نهایت فشار اند.مثال به مصاحبه شب گذشته گلشیفته در بی بی سی بنگرید)و فقط ما دلمان خوش باشد که نوستالژی کوروش داریم و سخن در این زمینه بسیار است
سلام دوست عزیز
مطالب جالبی نوشتید و از اینکه هنوز آدم هایی وجود دارند که به این مسائل اهمیت میدهند امیدوارم همیشه پاینده باشی
با پوزش از دوستانی که محبت داشتند لطفا کامنت متنی درباره مطلب پست بگذارید اگردر مطلب هوده ای نیست نیز سپاسگذار میشم یادآوری کنید
68164 بازدید
26 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
62 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian