×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

شهریاران وطن

نقدها را بودآیا که عیاری گیرند

× ای سرزمین! کدام فرزندها،در کدام نسل،تو را آزاد،آبادو سربلند؛با چشمان باور خود خواهند دید؟ ای مادر ما،ایران! جان زخمی تو در کدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت؟ چشمان ما به راه عافیت تو سفید شد؛ ای ما نثار عافیت تو! محمود دولت آبادی -----------------------------------------
×

آدرس وبلاگ من

shahriaranvatan.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/siavash kianfar

قصه شاه پریان را هم بردند سندش را شش دانگ به نام خود زدند

قصه شاه پریان را هم بردند سندش را شش دانگ به نام خود زدند

ادبیات روایی وفولکلور از اصلی ترین اجزاء ونماد فرهنگ یک کشور است

در این بانگ بی تعطیل زاغانی که فقط شعار میدهند و دروغ بلدند یکی دیگر از سرمایه های روایی ما جایی دیگر با تلاش ملتی دیگر چشم همگان را خیره کرده و ما هنوز در خم یک کوچه ایم

روی سخن من با خودم وکسانی است که فقط از ایران کوروش را میشناسند(با تمام احترامی که به کوروش دارم)و نشستن در خانه فحش دادن ونوستالژی گرفتن را خوب میدانیم

دوصد گفته چون نیم کردار نیست

موضوع چیه ؟چی شده؟ ادامه مطلب رابخوانید تا قصه دستتان بیاید

قصه شاه پریان "زیبای خفته" این‌ بار در نمایشگاهی در موزه "هنرهای ملی"در کیف


قصه شاه پریان "زیبای خفته"این‌ بار در نمایشگاهی در موزه "هنرهای ملی"در کیف، پایتخت اوکراین و در دنیای حقیقی به اجرا در آمده است. پنج "زیبای خفته" حقیقی امیدوارند تا از طریق این نمایشگاه "زوج افسانه‌ای"خود را بیابند. روال این نمایشگاه به این صورت است که دختران شرکت کننده در آن سه شب در موزه "هنرهای ملی" می‌خوابند، در حالی که بازدیدکنندگان مرد این نمایشگاه می‌توانند این دختران را از خواب بیدار کنند.

پنج دختر انتخاب شده متعهد شده‌اند در صورتی که فردی که آن‌ها را بیدار کند و این دختران چشمان خود را باز کنند، باید با آن فرد ازدواج کنند.

تاراس پولاتایکو، هنرمند اوکراینی- کانادایی برگزار کننده این نمایشگاه، می‌گوید همه بازدیدکنندگان نیز پیش از ورود به نمایشگاه قراردادی را امضا می‌کنند و تعهد می‌دهند که اگر دختری را در این نمایشگاه بوسیدند و او چشمان خود را باز کرد، با او ازدواج می‌کنند.

ناتالیا، یکی از پنج دختر حاضر در این نمایشگاه می‌گوید حتی در زمان خواب و با چشمان بسته نیز می‌تواند عشق حقیقی را بشناسد.

او می‌گوید: "اگر دلم نخواهد، چشمانم را باز نمی‌کنم"شاید که این تنها راهی باشد که من می‌توانم همدم حقیقی خود را بیابم"


آنتون مارکوف، یکی از بازدیدکنندگان از این نمایشگاه، می‌گوید نتوانسته است در این نمایشگاه جفت خود را بیابد. او گفته است: "می‌خواستم او (همسر آینده خود) را حقیقتا بشناسم، حتی لازم نبود حتما او را ببینم. می‌خواستم او را با قلبم احساس کنم، اما (با دیدن این دختران)‌ این احساس به من دست نداد."

دمیتری دسیاتریک، روزنامه‌نگار، نیز می‌گوید از این نمایشگاه راضی نیست.

او می‌گوید: "زرق و برق این نمایشگاه را دوست ندارم"نمایشگاه در مورد "زیبای خفته"است،‌ اما چیزی که می‌بینیم دختری شبیه به عروسک‌های پشت ویترین مغازه‌ها و دخترهای روی جلد مجله‌های مد است. "زیبای خفته"با آن زیبایی مسحور کننده‌اش، یک قصه بسیار غمگین است. در این قصه، "زیبای خفته"صد سال است که به خواب رفته است و انتظار می‌کشد تا شاهزاده قصه او را ببوسد."

دختران شرکت کننده و مردان بازدید‌کننده از این نمایشگاه باید بیش از ۱۸ سال سن داشته باشند. آن‌ها همچنین باید مجرد بوده و صادقانه تمایل به ازدواج داشته باشند.

منبع : انتخاب

قصه شاه پریان/ نسخه وطنی

پری

پری در فرهنگ و ادبیات ایران

پری قرن‏هاست که در ذهن و اندیشه ایرانیان زنده مانده است. از اوستا تا قصّه ‏های عامیانه مادربزرگ‏ها، نام پری‏ بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانه‏ای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرن‏ها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛ گاه مظهر هر گونه پلیدی و بدخواهی است و گاه همچون فرشته، به گفته حافظاز هر عیب بری است گاه همراه جادوان (= جادوگران) است و گاه با جن یکسان.

نام پری در اوستا به صورت Pairika و در زبان پهلوی  ذکر شده است.

در جایی از بندهش نیز به همین مفهوم به کار رفته و در جای دیگری از آن از جمله موجودات اهریمنی است که نامش در کنار نام  جادو  آمده است.

از اوستا تا قصّه ‏های عامیانه مادربزرگ‏ها، نام پری‏ بارها تکرار شده است. پری موجودی افسانه‏ای و بسیار زیبا و فریباست. در طیّ قرن‏ها، شخصیت او بارها دگرگون شده؛

در شاهنامه از پری در کنار  دیو و نیز در کنار مرغ و جانوران درنده جزو فرمان بران و سپاهیان برخی از شاهان پیشدادی یاد شده است.

 

برخی از اسطوره شناسان ایرانی معتقدند که در روزگاران کهن، پیش از دین زرتشت، پری در اصل ایزد بانوی باروری و زایش بود که تولد فرزندان، برکت و فراوانی نعمت، جاری شدن آب‏ها و رویش گیاهان به نیروی او بستگی داشت.

 پری به مردان عشق می‏ورزید و آتش عشق را در نهاد انسان‏ها بر می‏افروخت و در این کار مانند زنی جوان، بسیار زیبا و فریبنده تصور می‏شد. ظاهراً پری پیش از ظهور دین زرتشت ستایش می‏شد اما با   زرتشت و در پی آن دگرگونی‏های اجتماعی، در اعتقادات زرتشتیان به دوگروه ایزدی و اهریمنی درآمد.

  امروزه همچنان برخی از زرتشتیان برای گرفتن حاجت به دخترشاه پریانمتوسل می‏شوند و سفره‏ای را به نام او همراه با آیینی خاصّ می‏گسترند.

نشان‏هایی از تصورات دیرین ایرانیان درباره ارتباط پری با کامکاری و باروری، با چهره‏ای ستودنی در ادب فارسی دوره اسلامی و فرهنگ عامه ایران باقی مانده است.

چنان که شاعران معشوق خود را به پری مانند کرده‏اند. پری در کنار حوریو واژگانی مانند ماه گلو سرو، که زیبایی و خوش‏اندامی را وصف می‏کند، در شعر غنایی فارسی بسیار به کار رفته است؛ و ترکیباتی نظیر پری پیکر، پری چهره، پری دیدار، پری‏رخسار، پری روی، پری‏زاد و پری‏زاده، همه زیبایی و دلربایی را وصف می‏کند.

 

در داستان‏های فارسی دختر شاه‏ پریان آنچنان زیبا است که ازدواج با او به‏صورت آرزو در آمده است و در قصّه‏ های عامیانه بارها از عشق‏ورزی و ازدواج قهرمانان داستان با پریان، خاصّه دختر شاه پریان، یاد شده است؛ همچنان‏که اسکندر، مطابق اسکندرنامه ی نسخه ی  نفیسی، با پادشاه پریان به نام آراقیت و سپاهیانش با پریان دیگر، و حمزه در قصّه حمزه با اسمای پری ازدواج می‏کنند. بدین ترتیب، پری در قصّه‏های فارسی، بیش و کم، عیش و طرب و کام‏ورزی و عشق‏بازی را تداعی می‏کند و از آن است که در" اسکندرنامه ی  کبیر" نام‏های سه دختر شاه پریان، ملک طیفور، عبارت است از: فرح‏ افزا، روح افزا و عیش‏ افزا.

 

گاه پریان خود عاشق قهرمانان داستان می‏شوند و اگر قهرمانان به وصال با آنها تن در ندهند، پریان آنان را می‏آزارند و یا گرفتار جادو می‏کنند.

در هزار و یک شب پری جنیه نامیده شده است و در حکایت  نورالدین و شمس ‏الدین و حکایت "ملک شهرمان و قمرزمان" پریان باعث می‏شوند که دختر و پسری به یکدیگر عشق بورزند و با هم ازدواج کنند؛ چنان‏که بیژن در شاهنامه نیز در دفاع خود نزد افراسیاب، پری را باعث عشق خود و منیژه معرّفی می‏کند. این همه، ظاهراً، بازتابی از اعتقادات ایرانیان باستان درباره پری به عنوان الهه عشق و زایش است.

 

برخی از عوام ایران جایگاه پریان را که عبارت است از چشمه‏ سارها، چاه‏ها، پاکنه‏ها و پلکان آب انبارها، اصطلاحاً  فاضل می‏نامند. شایان توجّه است که در بیشتر مکان‏های فاضل رطوبت هست؛ چنان‏که ‏گویی پری به گونه‏ای با آب و رطوبت پیوند دارد. در اعتقادات ایرانیان باستان نیز جاری شدن آب‏ها و رویش گیاهان به گونه‏ای با پری در ارتباط بوده است.

در داستان‏های فارسی نیز جایگاه پریان یا در چاه است، یا در دریاست، و یا در نهر و چشمه به سر می‏برند و به آبتنی و شست‏وشوی مشغولند.و از جمله زنی آبی که بسیار زیباست و قهرمان داستان دل‏باخته اوست و با هم ازدواج می‏کنند.

شاید این زن آبی همان پری‏ دریایی باشد که ظاهراً اصل و نسب ایرانی ندارد و از اساطیر یونان و روم به فرهنگ ایرانی وارد شده است. به هر حال، در داستان‏های فارسی همیشه هم جایگاه پریان در آب نیست. گاه نیز در زیرزمین پنهان ‏اند که البته در آنجا نیز رطوبت هست. در برخی از داستان‏ها هم جای آن‏ها در کوه قاف یا نزدیک به آن ذکر شده است.

مطابق با آنچه در زبان و ادب فارسی آمده است، پریان از دیدگان انسان‏ها پنهان‏اند، به سرعت در حرکت‏اند، بال و پر دارند، در هوا پرواز می‏کنند و پیش از آنکه به زمین فرود آیند، دود و ابر در آسمان پدیدار می‏گردد. چهره آنها مانند آدمی است اما اندام‏شان در داراب‏نامه ی طرسوسی به مرغ و پاهای‏شان در اسکندرنامه به چهار‏پایان شبیه است. برخی از پریان با آدمیان همزادند و چهره آنان همانند چهره انسان همزادشان است.

 

پریان جلد دارند و گاه برای آبتنی از جلد خود بیرون می‏آیند و اگر کسی جلد آنها را برباید، نمی‏توانند بگریزند. گاه نیز آنها در میوه‏ هایی نظیر نارنج و انار پنهانند؛ و، به احتمال بسیار، در قصّه مشهور نارنج و ترنج(بن مایه 408) دختر نارنج و ترنج ‏پری است. پریان چون جادوی می‏دانند، به شکل‏های اسب، گاو، اژدها، شیر و چهارپایان دیگر در می‏آیند. گاه نیز به‏صورت مار، به ویژه مار سفید و مارمولک‏اند. در بسیاری از موارد هم به شکل پرندگان، خاصّه، کبوتر/ کفتر، ظاهر می‏شوند. در بسیاری از موارد نیز، به ویژه هنگامی که بخواهند قهرمانی را بفریبند و یا او را گرفتار بند عشق خود کنند، به شکل گورخری زیبا در می‏آیند و قهرمان را به دنبال خود می‏کشانند. (گفتنی است که در این گونه موارد، در قصّه‏های متاخّرتر آهوبه جای گورخرذکر شده است.) در شاهنامه بهرام چوبین را نیز گوری زیبا به دنبال خود می‏کشاند تا به کاخ زنی راه می‏یابد و میهمان او می‏گردد و هنگامی که از وی جدا می‏شود، منشی دیگر می‏یابد. اگر چه در شاهنامه زن یاد شده، به صراحت پری معرّفی نشده است؛ اما اسلوب داستان، مانند داستان‏های عشق پریان است و تو گویی بهرام پس از ملاقات با زن اسرارآمیز، پری زدهشده است؛ چنان‏که در یکی از نسخه‏های کهن ترجمه تاریخ طبری، زن یاد شده، به صراحت پری دانسته شده که عاشق بهرام است و در مقابله بهرام و سپاهیانش با دشمنان‏شان، او با یارانش پیش سپاه بهرام می‏ایستند و دشمنان بهرام هزیمت می‏کنند. پایان سحر‏آمیز زندگی بهرام گور، پادشاه ساسانی، در هفت‏ پیکر نیز قابل تامّل است که او گوری را دنبال می‏کند و از پی آن به غاری می‏رود و از دیدگان مردم پنهان می شود. شاید آن گور نیز در داستان بهرام، همان پری باشد.

 در داستان‏های عامیانه فارسی پریان مذکّر نیز حضور دارند. پریان از اسرار همه چیز آگاهند و در جادوی چیره‏ دست اند. با این حال، مطالب سمک عیار نشان می‏دهد که پریان همان جادوان (= جادوگران) نیستند چنان‏که در اوستا نیز این دو از هم تفکیک شده‏اند.

 

در قصّه‏ های فارسی، پریان گاه با دیوها دوست‏اند و دیوها آنها را یاری می‏رسانند؛ و گاه نیز با هم دشمن و در ستیزند. در بسیاری از قصّه‏ ها نیز دیوی عاشق پری است و او را به تمنّای وصال خود اسیر کرده است؛ اما پری از پیوستن با دیو سخت امتناع دارد.

در داستان‏های فارسی با دو گروه از پریان روبه روییم: گروهی که کافر و بدکردارند و آدمیان را می‏آزارند، زهر در چشمه ‏ها می‏کنند، انسان‏ها را می‏ربایند و سر دل‏باختگان و خواستگاران خود را می‏برند، که ظاهراً در این‏گونه داستان‏ها صبغه‏ای از اعتقادات کهن زردشتی درباره پری نمودار است؛ و گروهی دیگر از پریان، که خداپرست و نیک‏رفتارند و با جادوی خود به قهرمانان داستان یاری می‏رسانند، یا آنان را راهنمایی می‏کنند که با برگ درختی سحرآمیز چگونه دردها را درمان، ب‏ویژه چشمان نابینا را بینا کنند، در این گونه موارد ظاهراً صبغه قداست والهی پری پیش از ظهور زرتشت، حفظ شده است.


پری/نسخه امروزی

یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، جوانی به درختی تکیه داده بود و مثل ابر بهاری گریه می کرد. گاهی که از گریه کردن خسته می شد، به نقطه ای خیره می ماند، بعد آهی می کشید و شروع به اشک ریختن می کرد.

همان جور که جوان مشغول آه کشیدن و اشک ریختن بود، ناگهان آسمان ابری شد و صدای رعد و برق شدیدی از ابرها برخاست و روی زمین گرد و خاک شد. جوان به خیال این که می خواهد طوفان بشود، برخاست برود پی کارش که ناگهان دختری را در مقابل خود دید.

دختر گفت: ای جوان، بدان و آگاه باش که من دختر شاه پریان هستم که به شکل انسان درآمده و آمده ام که از این به بعد تا آخر عمر در خدمت تو باشم. حالا بگو چه آرزویی داری؟
جوان در حالی که نمی دانست خواب است یا بیدار، گفت: یعنی تو واقعاً دختر شاه پریان هستی و آمده ای که آرزوهای مرا برآورده کنی؟
دختر گفت: بله... مگر خود تو همین را نمی خواستی؟

پری که به عمرش چنین جوان خانواده
دوستی ندیده بود، گفت: چیز دیگری نمی خواهی؟
پسر گفت: معلوم است که چه می خواهم، یعنی انتظار داری من و همسر آینده ام با اتوبوس به ویلا برویم؟ این که نمی شود. ما باید یک اتومبیل آخرین مدل هم داشته باشیم تا آن وقت من بتوانم همسر آینده ام را خوشبخت کنم.
پری که قند توی دلش آب می شد، پرسید: اگر من همه این چیزها را برای تو فراهم کنم، آن وقت تو چکار می کنی؟
پسر گفت: معلوم است دیگر،
ازدواج می کنم.
پری در حالی که سرخ شده بود، گفت: نه، منظورم این است که با کی ازدواج می کنی؟
پسر گفت: خب معلوم است، با دختر خاله ام صغرییا جی اف ام یایه دخترپولدارخوشگل که اگه خیانت هم بهش کنم کاری بهم نداشته باشه
قصه که به اینجا رسید، دختر شاه پریان لنگه کفشش را درآورد و افتاد به جان پسر. ما از این داستان نتیجه می گیریم که پسر هم پسر های قدیم

دوستان عزیزبت حترام باید بگم اینجا بلاگه نه محل مخ زدن یا لاس زدن,کادو دادن یا...هر هدفی دیگر حتی با انگیزه پاک, لطفا اگر نظری دارید حتی مخالف بصورت متنی بنویسید

سه شنبه 20 شهریور 1391 - 6:42:39 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد
نظر ها

http://shahriaranvatan.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 21 شهریور 1391   3:54:21 PM

درود بر دوستان خوبی که نظر دادند

رضای عزیز در رابطه با ادبیات روایی باید بگویم که مهم ترین مشخصه ادبیات روایی این است که در گوشه گوشه این سرزمین توسط مادربزرگها برای فرزندان نقل میشود(زیرا ساختارش  این گونه است) اما هم زنده است وهم جزء سرمایه های مردم ما

ودیگر سخن اینکه حتما باید مثل نظامی که توسط دولت آذربایجان در یونسکو (و یا مولوی در ترکیه)به نام سرمایه این کشور به ثبت رسیده باشد تاواکنش نشان دهیم هرچند در آن موارد نیز دودی از هیچ کس خصوصا دولت مردانمان  بر نخاست

ملتها ممکن است اسطوره های شخصیتی یا داستانی مشابهی داشته باشند (سیاووشان ایران وامام حسین شیعیان که دومی به نظر می اید از اولی به شدت کپی شده باشد)لیکن  هیچ انسان آگاه وطن پرستی این را نمی پذیرد که با ندانم کاری و کم کاری ما سرمایه روایی یک کشور با رنگ وبویی دیگر در جایی دیگر پرورش دهنده کودکان باشد وحتی سود آوری اقتصادی داشته باشد (به هایوود بنگرید وداستان هایی از اسکاندیناوی گرفته و قهرمان چکش به دست تا... برای امریکا سود آوری دارد وبه سینما و خانه اش وهنرمندان وطنی که در نهایت فشار اند.مثال به مصاحبه شب گذشته گلشیفته در بی بی سی بنگرید)و فقط ما دلمان خوش باشد که نوستالژی کوروش داریم و سخن در این زمینه بسیار است

http://farzaneh6211.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 21 شهریور 1391   1:19:38 PM

سلام دوست عزیز

مطالب جالبی نوشتید و از اینکه هنوز آدم هایی وجود دارند که به این مسائل اهمیت میدهند امیدوارم همیشه پاینده باشی

http://shahriaranvatan.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 21 شهریور 1391   3:07:40 AM

با پوزش از دوستانی که محبت داشتند لطفا کامنت متنی درباره مطلب پست بگذارید اگردر مطلب هوده ای نیست نیز سپاسگذار میشم یادآوری کنید

آخرین مطالب


قابیل و خواهرش


علت هستی


فردوسی


رابطه دانش و دین


دعا یا پس انداز


معجزه واقعی را مادرم انجام داد


dont break his heart


سکوتفریاد


سکوت


عاصی شدم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

68164 بازدید

26 بازدید امروز

11 بازدید دیروز

62 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements